الگوی پیشرفت اسلامی ابزار ایجاد مشارکت اجتماعی
بسم الله الرحمن الرحیم
فارغ از تعاریف متعدد و مختلف از جامعه1 توسط جامعه شناسان و نقدهای موجود بر آن؛ جامعه را در یک تعریف کلی می توان به اجتماع انسان ها برای تحقق یک یا چند هدف مشترک و برنامه ریزی برای رسیدن به آن اهداف تعریف کرد.
به عنوان مثال جامعه ایمانی ایران، جامعه ای منتخب برای زمینه سازی ظهور می باشد که در این افق نمایی از زمان پیامبر اسلام برای مردمان این جامعه پیش بینی شده است و مشاهده می کنیم که حرکت این جامعه در طول تاریخ موید این مطلب می باشد. البته وجود افرادی که چنین هدفی را برای جامعه ایران برنمی تابند، ناقض تعریف ما از جامعه نیست، بلکه کلیت جامعه ایران که حاضر به پرداخت هزینه برای زمینه سازی ظهور می باشند، قوام چنین جامعه ای را تضمین می نماید.
ممکن است در میان جوامع دیگر ملت هایی وجود داشته باشند که آمال و هدفی مانند جامعه ایران برای خویش تصور نموده باشد، ولی به دلیل عدم برنامه ریزی و حرکت به سمت تحقق آن هدف، آن جامعه را نمی¬توان یک جامعه پویا در مسیر زمینه سازی ظهور دانست، بلکه آن جامعه به محوریت برنامه ریزی که انجام می¬دهد شناخته خواهد شد.
بنابراین تعریف، اگر در یک اجتماع از افراد بشر اهداف اجتماعی موجود باشد ولی برنامه ریزی برای تحقق آن وجود نداشته باشد، آن اجتماع انسانی را نمی توان یک جامعه تعریف کرد. البته با توجه به انواع اهداف اجتماعی، می توان در یک دسته بندی کلی جوامع را به جوامع الحادی، التقاطی و ایمانی تقسیم نمود.
جوامع الحادی در واقع جوامعی هستند که در برنامه ریزی ها «ساختار نیاز و ارضاء معنوی» این جوامع از «ساختار نیاز و ارضاء مادی» آنها تبعیت می نماید. جوامع التقاطی در واقع جوامعی هستند که در برنامه ریزی ها آن جوامع «ساختار نیاز و ارضاء معنوی» بر برخی از مواقع به تبعیت از «ساختار نیاز و ارضاء مادی» و گاهی برنامه ریز ها در این جوامع به تبعیت « ساختار نیاز و ارضاء مادی» از «ساختار نیاز و ارضاء معنوی» صورت می پذیرد. امّا جوامع الهی به جوامعی گفته می شود که در برنامه ریزی ها ساختار «نیاز و ارضاء مادی » آنها از ساختار«نیازو ارضاء معنوی » آن جامعه تبعیت می کند.
از سوی دیگر برنامه ریزی برای تحقق اهداف اجتماعی (مدیریت) بدون مشارکت اجتماعی آن جوامع امری غیر قابل تصور و غیر ممکن است. بنابراین موضوع مدیریت جوامع ایجاد مشارکت اجتماعی برای تحقق اهداف اجتماعی می باشد.
حال که مشارکت لازمه¬ی یک برنامه ریزی موفق برای تحقق اهداف یک جامعه می باشد، باید گفت که لازمه-ی مشارکت اجتماعی لحاظ اراده افراد هر جامعه می باشد؛ به عبارت بهتر باید گفت که ابزاری مدیریتی (الگوهای اداره جامعه) هر جامعه بستر ساز مشارکت اجتماعی را فراهم بوده و باید توانایی لازم برای لحاظ همه اراده های افراد اجتماع را داشته باشد. در غیر این صورت چنین جامعه ای توانایی هضم اراده های اجتماعی در خویش را نداشته باشد و به اصطکاک اراده ها و در نتیجه از هم پاشیدگی آن جامعه منجر خواهد شد.
در مدل های موجود مدیریت در دنیا، به دو صورت لحاظ اراده انسان ممکن می باشد که هریک از آنها متناسب با جهت گیری های آن جامعه می باشد.
مکانیزم برون زا برای ملاحظه اراده انسان در مدیریت جوامعی موثر می باشد، که جهت گیری این جوامع غیر الهی و ذیل نیاز و ارضاء مادی تعریف شده باشد. در چنین جوامعی برای مدیریت و کنترل اراده¬ها و جلوگیری از فروپاشی چنین جامعه ای ناچار به استفاده از مکانیزم های برون زایی مانند وضع و تصویب قوانین و مقررات در بخش های مختلف و تشدید جرائم و مجازات های سنگین برای متخلفین و همچنین تشویق ها و تحریک ها امیال پست انسانی برای کنترل اراده های انسانی می باشند.
قسم دوم برنامه ریزی برای ملاحظه اراده انسان، مدیریت آن جامعه با مکانیزم درونزا می باشد. مکانیزم درونزای هدایت یک جامعه متناسب با جوامعی می باشد که جهت گیری این جوامع ذیل نیاز و ارضاء معنوی تعریف شده باشد. لذا هدایت اراده های انسانی با مکانیزم های درون زا تناسب دارد. مکانیزم هایی همچون تحریک عواطف و احساسات پاک بشری و حدود الهی که ضامن انسانیت می باشند.
دقت در چگونگی مدیریت جوامع مختلف، وجود مدل ها و شیوه های اداره جوامع در بخش های مختلف برای ایجاد مشارکت اجتماعی را به عنوان برجسته ترین بخش مدیریت به ما نشان خواهد داد. بنابراین می توان بی اغراق الگوهای اداره جوامع را، الگوهای ایجاد مشارکت اجتماعی در تحقق جهت گیری جوامع معرفی نمود.
الگوهای توسعه غربی به عنوان تنها الگوهای اداره جوامع در دنیای امروز، برای تحقق رفاه مادی با ابزار برون زا اقدام به ایجاد مشارکت اجتماعی و مدیریت جوامع می نمایند. این جوامع به دلیل نادیده گرفتن فطرت انسان ها نیازهای معنوی او را فدای بخشی از نیازهای مادی کرده و به همین دلیل توانایی همراه نمودن درون زای اراده انسان با اهداف خویش را ندارد، از این رو اقدام به کنترل و مدیریت اراده انسان (غیر درون زا) برای ایجاد مشارکت اجتماعی حول موضوعات خود می نماید. بنابراین در الگوی توسعه غربی به نوعی اراده ها مدیریت شده و مجبور به مشارکت اجتماعی در جهت گیری این جوامع می گردند.
با توجه به رویکرد الگوهای توسعه غربی در ایجاد مشارکت اجتماعی برای تحقق اهداف جوامع الحادی، استفاده از این الگوها برای ایجاد مشارکت اجتماعی در جهت گیریهای الهی جوامع ایمانی مانند جامعه ایران، قطعاً ناکارآمد در تحقق اهداف چنین جامعه ای بوده و در صورت استفاده از چنین الگوهایی که سنخیت و تناسبی با جهت گیری جوامع ایمانی ندارد، اراده های انسانها به سمت نیازهای مادی سوق خواهند یافت و در نتیجه اهداف اجتماعی و ارزشهای والای جامعه ایمانی محقق نخواهد شد.بنابراین تولید الگویی متناسب با جهت گیری جوامع الهی برای هدایت اراده ها به صورتی درون زا جهت ایجاد مشارکت اجتماعی ضرورتی غیر قابل انکار می باشد.
----------------------------------------------------------
1. 'دورکیم' در تعریف جامعه مىگوید: 'جامعه عبارت است از افرادى که گردهم جمع آمدهاند و مناسبات و روابطى در میان آنها بهوجود آمده، این روابط بهوسیلهٔ مقررات، مؤسسات یا نهادهاى اجتماعى مستحکم شده، همچنین براى اجراء این مناسبات و حفظ روابط، مکافات با ضمانت اجرائى وجود دارد'. بهنظر 'مارسل موس' ، 'جامعه عبارت است از اجتماع گروههاى کوچک و بزرگ و نسلهاى متعدد که معمولاً در سرزمین معینى زندگى مىکنند'. 'رابرت مکیور' در تعریف جامعه مىگوید: 'جامعه عبارت است از دستهاى از مردم که با هم زندگى مىکنند و بههم تعلق دارند؛ بهطورى که نه تنها در یک یا چند نفع بهخصوص بلکه، در مجموعهاى از منافع بسیار وسیع مشترک مىباشند که همه زندگى آنها را در بر مىگیرد' . بعضى از جامعهشناسان 'نظریه تعاون' را در تعریف جامعه بهکار بردهاند. بهنظر 'ادوارد و سترمارک' (Edward Westermarck) جامعهشناس انگلیسی: 'جامعه دستهاى از مردم هستند که بهحال تعاون زندگى مىکنند'.'هنرى گیدینگر' (F.H.Giddings)، (جامعهشناس آمریکائى جامعه را دستهاى از مردم مىداند که براى نیل به هدف عامالمنفعه در حال تعاون بهسر مىبرند.
سامنر و کلر (Sumner and Keller) (جامعهشناسان آمریکائی)، جامعه را دستهاى از مردم مىدانند که با اشتراک زندگى مىکنند و مىکوشند به اتفاق وسایل زندگى خویش را تأمین کنند و نسل را ادامه دهند.
اگبرن و نیمکف (William.F.Ogburn and Meyer .FNimkoff)(جامعهشناس آمریکائی) در تعریف جامعه مىگویند:'جامعه، گروه وسیع و پردوامى است مرکب از تعداد کثیرى زن و مرد و کودک که وجوه اشتراک فراوانى دارند و براى بقاء و استمرار خود همکارى مىکنند و سازمانهاى ادارى متعددى بهوجود مىآورند'. ویلفردو پارتو (Wilfredo Pareto) جامعهشناس ایتالیائی، جامعه را چنین تعریف مىکند:'جمعى از ذرات انسانى که در یک رابطه متقابل و پیچیده قرار دارند. صورت واقعى این هیئت اجتماعى متنوع و متعدد است و عوامل گوناگونى موجب تشکیل آن مىشوند'.'ژرژگوریچ' جامعه را چنان تعریف مىکنند: 'جامعه واقعیتى کلى و کثیرالاجزاء و جامع جمیع جهات' و همانطور که قبلاً از قول 'گوریچ' و 'ریمون آرون' اشاره شد: 'جامعه یک واقعیت بسیار پیچیده منظومهاى است داراى ابعاد متعدد، با سطوح مختلف و جنبهها و جلوههاى گوناگون' مىباشد.